آوای جوانی خواندن خداوندودعاکردن یک ارتباط درونی و شخصی است و ما فراخور علم و دانش و ایمانمان با خداوند ارتباط برقرار میکنیم.و نباید دنبال مطالب کلیشه ای باشیم و همان مطالب را در ارتباط با خداوند استفاده کنیم. مناجات و خواندن ائمه با علم و ایمان الهیشان خیلی متفاوت است با ارتباط و مناجات ما با خداوند.علی چون خدا را میبیند و می داند کیست از ترس او در نخلستان های اطراف مدینه چون مردگان ساعت ها بیهوش می ماند.امام حسین چون فرزند همان امام و رهرو اوست دعای عرفه را در ارتباط با خداوند مناجات می کند.چون علم و ایمان ما قابل مقایسه با آنها نیست نمی توانیم با کلمات ان بزرگواران با خدا ارتباط برقرار کنیم.داشتن رابطه با خداوند یک رابطه ی قلبی درونی و شخصی است و خداوند هم هیچوقت انتظار ندارد ک ما مثل علی باشیم.چون غیر ممکن است.ولی با پیمودن راه علی میتوانیم ذره ای ایمان کسب کنیم و با همان ذره ای ایمان خدا را بخوانیم از صمیم قلب و بدون ریا و خالصانه و هر چه هستیم خود را به خداوند عرضه کنیم و دعا کنیم و عذر تقصیر آوریم حتما دعایمان بر آورده خواهد شد.آیه ی 7 سوره ی طلاق خداوند میفرماید :«لا یکلف الله نفساً الّا ما اتا ها»یا قضیه ی موسی و شبان خداوند ارتباط ساده ی چوپان با خودش را پذیرفت ولی ارتباط سنگین که خود موسی با خدا داشت نسبت به چوپان با خدا را نپسندید و به موسی (ع) امر فرمود:چوپان را راحت بگذار م او با زبان ساده ی خویش مرا بخواند و من انرا قبول دارم چون او واقعا با همان کلمات ساده اش با خدا ارتباط برقرار کرده بود و می فهمید چه می گوید ولی کلمات موسی را نمیفهمید مهم فهم و درک وجود خداوند و اینکه او صاحب اختیار ما است.نه اینکه کلمات و جملاتی به کار بریم که خود نمیفهمیم که چه می گوییم و این ایمان واقعی نیست بلکه قلقله کلمات عربی است پس همیشه با زبان ساده و صادقانه خدا را بخوانید حتماً دعایتان اگر او صلاح بداند مستجاب خواهد شد«انشالله».اما اشتباه نشود مناجات ائمه دارای مضامین بلند الهی و عرفانی است که ما نمی توانیم وارد آن دریای بی کران شویم و اگر کسی پیدا شود که وارد ان شود خوش ب حال او .... درد دارم ،غم دارم ،غصه زیاد جان ز تن میرود، فریاد فریاد
ابر آمد پی در پی ، گفتم بیدار شو حرف بزن، تا کی خفتن؟تا کی زبان در دهان حبس کردن؟ تا کی لال ماندن؟ تا کی نخندیدن؟ تاکی دل شکستن؟ بلبلم از شاخه پرید و نخواند گلم در باغچه نرویید و شکوفه نماند دل در سینه خفه شد و نتپید
درد دارم غم دارم غصه زیاد جان ز تن می رود،فریاد فریاد بهارم زمستان ،پاییزم برگ ریزان کوچه ام خیابان ،دشت من بیابان دوستم گشت دشمن خانه ام تاریک ،رودخانه ام باریک جویبارم خشکید و سبزه نرویید آبم گل آلود و تن من نیاسود و ابرم نبارید درد دارم غم دارم غصه زیاد جان ز تن میرود فریاد فریاد مردمان نامرد ، زمانه بی درد همه غرق در دم و دود چشمها کبود گوشها کر ، مروارید سنگ خارا دردها بی دوا ، خلق ، غرق در علم و دانش و تکنیک عده ای در خانه ، دیگران در پیکنیک جسم محرک ، جان سکون ، چشمها باز ، روح در پرواز درد دارم ، غم دارم غصه زیاد جان ز تن می رود فریاد فریاد
پولها همه دلار در کیسه ی آقا داداش آهسته ، حرف نزن، یواش ، یواش گورم نیست ، کفنم نیست دل رفت دیگر فکر وطن نیست هر کس همدم سه «پ» بود ، خواهد زیست. بس کن دل ابن همه ناله برای چیست؟ ساکت باش ، حرف نزن دم از دوستی نزن ، اصلا نگو ای به چشم ، فقط بگذار بگویمت:
درد دارم غم دارم غصه زیاد نشید
12/6/1381 صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|